پای بندواژهنامه آزادپای بند به عهد:کسی که برسر قولش می ماند، به عهدش وفا می کند، وعده اش را فراموش نمی کند.
پایشواژهنامه آزادپایِش به معنی نظارت است و منظور از آن هشیاری از وضعیت یک سامانه یا پدیده از راه مشاهده دگرگونیهایی است که ممکن است با گذر زمان در آن سامانه یا پدیده رخ دهد. ام
پایوواژهنامه آزادپایو:پای آو، پای آب ،در زبان محلی به دهانه قنات که به شکل آب انبارهای قدیم از طریق چند پله به پایین و دهانه قنات منتهی می شد می گویند
پای بندواژهنامه آزادپای بند به عهد:کسی که برسر قولش می ماند، به عهدش وفا می کند، وعده اش را فراموش نمی کند.
پایوواژهنامه آزادپایو:پای آو، پای آب ،در زبان محلی به دهانه قنات که به شکل آب انبارهای قدیم از طریق چند پله به پایین و دهانه قنات منتهی می شد می گویند