پاپیواژهنامه آزادنام ایل بزرگ ساکن در استانهای لرستان و خوزستان و اصفهان که تعداد باشندگان آن به چند صد هزار نفر می رسد .مذهب همگی شیعه 12امامی و در بخش پاپی در لرستان بهترین آب
پاپیونواژهنامه آزاد(فرانسه) پروانه؛ در فارسی، دو وَر پُفِ زینتی. نوعی تزئین پارچه ای به شکل پروانه، برای لباس انسان. نوعی کراوات پروانه ای شکل.
بردکرواژهنامه آزادنام یک دشت کوچک به مساحت تقریبا10کیلومتر مربع که در شمالی ترین نقطه بخش پاپی وجنوبی ترین نقطه ی بخش زاغه در شهرستان خرم آباد لرستان واقع شده است.ودر بین کوه های
پسیلواژهنامه آزادنام روستایی سرسبز و زیبا در استان لرستان، در بخش پاپی، در کنار ایستگاه راه آهن بیشه، که در دامنۀ کوه ازگنه واقع شده است.
گالشواژهنامه آزاددر بارۀ واژۀ "گالش" در زبان مازندرانی "اش" (با کسره زیر الف) از مصدر دیدن می آید؛ "گله اش(galle esh) "یعنی گله بان و کسی که پاپی گله است. در زبان مازندرانی، گا
بگریواژهنامه آزادعنوانی که به شاهزادگان و بزرگان قوم و یا نجبای قوم یا قبیله داده میشود. فرمانده ی سپاه مست - از خود بیخود شده - مستی عارفانه امیر قبیله ای کوچک 1-فرمانده ی قبیل
بنافتواژهنامه آزادبِنافت:نام دهستانی است از بخش دودانگه ساری شامل 13 روستای ولیکچال، دادیکِلا، سوتکِلا، وَلیکبِن، وِزملا، درزیکِلا، سنگده، میانا، پاجی، کولِم، جورجاده، جیجاد، خشی