پاترنواژهنامه آزادمدیریت، ریاست، سرگروه، سردسته در گویش ترکی به معنای مدیر ، رئیس ، مدیریت و ریاست است
پاترمواژهنامه آزادبه چم (معنی) "ملّت" می باشد که در فارسیِ پیش از اسلام در ایران کاربرد داشته است. پاترِم=حرف "ت" بی سدا واگویه(تلفظ) میشود ملت( به زبان پارسی میانه:پاترم(patarm)
پاتقواژهنامه آزاد(پاتــُـق) محلی که شخص اوقات خود را در آن صرف میکند، و گروه ها در آن نشست برگزار میکنند.
پاترمواژهنامه آزادبه چم (معنی) "ملّت" می باشد که در فارسیِ پیش از اسلام در ایران کاربرد داشته است. پاترِم=حرف "ت" بی سدا واگویه(تلفظ) میشود ملت( به زبان پارسی میانه:پاترم(patarm)
پاتقواژهنامه آزاد(پاتــُـق) محلی که شخص اوقات خود را در آن صرف میکند، و گروه ها در آن نشست برگزار میکنند.
پاتریمونیالواژهنامه آزادحکومت پدرمیراثی (پاتریمونیال) گونه ای از حکومت است که در آن رژیم، دست طبقه های بالا و متوسط را از قدرت کوتاه می کند و رهبر می تواند اراضی و کسب وکار افراد را بد
پاتولوژیکواژهنامه آزادآسیب شناختی، مرضی؛ وضعیت جسمی یا روانی که به نظر می رسد ناشی از بیماری باشد. مثلاً کمرویی پاتولوژیک، یعنی خجالتی بودن بیمارگونه.