اسائه ادبواژهنامه آزادجسارت، بی ادبی. || «قصد اسائۀ ادب نداشتم»:یعنی نمی خواستم بی ادبی کنم، یا حرف بی ادبانه ای بزنم. بی ادبی(لغتنامه دهخدا)
تخطئهواژهنامه آزادخطایی را به کسی نسبت دادن [ت َ طِ/طَ ءَ / ءِ] (مص، عربی) خطاگرفتن در کار از کسی. نسبت خطا به کسی دادن. بدگویی کردن از کسی. کسی را به بدی منسوب کردن.
سیزانواژهنامه آزاد(س ِ ي زان) زير زمين هاي طاق هلالي كه در تابستان بسيار خنك و در زمستان گرم بودند. (همدانی) سِیزان؛ اتاق همکف.
مئتواژهنامه آزادم و ئ بافتحه ت ساکن (مئَت)Maa t این واژه لری ولکی می باشد به معنی یاری وکمک یادستگیری کردن ازدیگری ست که درعربی مَدَد تلفظ میشود به نظرنگارنده ایرانی واصیل است
تحرىواژهنامه آزاد[تَ حَ ر ى] قصد کردن،صواب جستن،طلب چیزى که در غالب گمان درخور استعمال باشد و یا طلب شایسته ترین دو امر،جستجو کردن،درنگ کردن به جایى
یسلیانیواژهنامه آزادسبد پر از گل ئ - به معنی گل و سلیانی - به معنی بو و عطر ، که با هم میشود(عطر گل)( بوی گل)
شرنقهواژهنامه آزادشَرْنَقَة: پيله ى كرم ابريشم. شرنقة: شفيره حشرات، جوانه، شکوفه، جنين، پيله، پيله کرم ابريشم.