وسیلهواژهنامه آزادکمک رسان / به وسیله:به کمک ، به موجب، به راه،/ وسیله:روش، راه، این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:هاندیک، ابزار (سنسکریت:بْهاندیکا) اوپاک
دوخته doxteواژهنامه آزاددوختِه درگویش لری ولکی 1درلرستان:1-دوختن ،وصله کردن دوپارچه به هم دیگر 2-زل زدن وخیره شدن 3-شیردوشیدن ازواژه های منسوخ درزبان پارسی ست که درحال حاضرهم ازاین واژ
گردآلوواژهنامه آزادگونه ای وسیلۀ یازی در استان گیلان، به ویژه در رشت. قطعه ای چوب استوانه ای که یک طرف آن را به شکل مخروطی با رأس تیز در می آوردند. قطر استوانه از دو تا پنج سانتیم
شکر سیاهواژهنامه آزادکشت نیشکر هر ساله از اردیبهشت ماه آغاز شده و بعد از گذشت ۸ماه در اوایل دی برداشت می شودوبرای اینکه ماحصل دست رنج کشاورزان به بازار عرضه شود پس از تمیز کردن نیشک