وجه تسمیهواژهنامه آزادوَجهِ تَسمیه. آن صورتی که (آن وجهی که) شخصی یا چیزی نام برده می شود یا به آن معروف است. دلیل نام گذاری یا تاریخچه بعضی از کلمات یا عبارات.
وجه التزامواژهنامه آزادمبلغی است که متعاقدین در حین انعقاد عقد به موجب توافق به عنوان میزان خسارت (مادی یا معنوی) محتمل الوقوع ناشی از عدم اجرای تعهد یا ناشی از تاخیر در اجرای تعهد پی
وقهواژهنامه آزادنوعی پرنده کوچک (بخش خفر، جهرم، استان فارس) وقّه؛ واحدی برای اندازه گیری، به مساحت تقریباً 4 انگشت.
هورامانواژهنامه آزادوجه تسمیۀ اورامان یاهورامان (هه ورامان): در خصوص کلمه «اورامان یا هورامان» از نظر لغت و ریشه یابی کلمات و سیر تاریخی و باستانی آن، نظریه های متفاوتی به دست آمده
واروواژهنامه آزاد(به فتح ر و سکون و) (فارسی هراتی، افغانستان) قرض را با وجه یا جیز دیگری مبادله کردن:«من مرد کار خود را به قرضی که از شما دا رم، وارو می کنم.»
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد
سربونونواژهنامه آزادنام قدیم ده احمدی، روستایی در سی و پنج کیلومتری جنوب شرقی شهرستان زرند کرمان. از نظر تقسیمات کشوری، این روستا در بخش مرکزی زرند واقع شده و مرکز دهستان «سربنان»
کتابواژهنامه آزاد(پهلوی) نَسک؛ به هر یک از بخش های اوستا، کتاب زردشت، یک نَسک گفته می شود. کتاب (کِ) یک واژه پارسی است وبه معنی خواندن نوشته است و هیچ ربطی به واژه عربی کتاب ند