ولیواژهنامه آزادپسوند ( ...ولی با تلفظ:uli) فقط در لهجه شهرکردی وجود دارد مانند واژه خاکولی به معنی خاکی. چاقولی=چاق
رشیکواژهنامه آزادبر وزن فعیل ولی دارای معنای مفعولی مانند شهید( به شهادت گرفته شده ) و یا کتیم ( پوشیده شده ) به معنای کسی که بر او رشک میبرند
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
ولیواژهنامه آزادپسوند ( ...ولی با تلفظ:uli) فقط در لهجه شهرکردی وجود دارد مانند واژه خاکولی به معنی خاکی. چاقولی=چاق