11 مدخل
برگرد
ولگردی
ولگرد، طرار، عیار، جاسوس
فضولی ول گردی
فرد بیکاره و هرزه، ولگرد، فرد هوس ران
(ترکی؛ خوی) وردست و کمک حالِ کسی که مزرعه را آبیاری می کند، آواره، ولگرد.