ولهکتواژهنامه آزادوِلهکَت به معنای خسته است؛ واژۀ دیگر لری برای خسته، «شَکَت» است. در لری بختیاری واژه ی زَمَند را هم به کار می برند که همان زخممند در فارسی است
ولهکتواژهنامه آزادوِلهکَت به معنای خسته است؛ واژۀ دیگر لری برای خسته، «شَکَت» است. در لری بختیاری واژه ی زَمَند را هم به کار می برند که همان زخممند در فارسی است
پوتوکواژهنامه آزاددرکلام عامیانه ولهجه محلی بشرویه ودهستان رقه خراسان جنوبی تکرارمیشودوبه معنای کسی است که زیادقیافه میگیردوپ.وزمی دهد
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد
شلپسهواژهنامه آزاد(لری) شِلپِسِه؛ پوسیدن بر اثر عوامل شیمیایی، وارفتن و آب انداختن و له شدن میوه ها مانند هلو، گندیدن و شل شدن میوه.
همولهواژهنامه آزادطایفه بزرگ ، خاندان ، در برخی متون ادبی به معنای صبور و شکیبا هموله طایفه ای از سه هونی است که زیرمجموعۀ چهارلنگ کیان ارثی اند. واژۀ هموله از دو جزء همو (همانند