سگ لاسیواژهنامه آزاد(اصفهان، روستای هاردنگ) ماده؛ در اصطلاح یک فحش است، به معنای زنان ولنگار، زنان لَوَند.
پینوپروکواژهنامه آزادوصله کردن - وصله پینه کردن - دوخت ودوز - تکه هایی از پارچه های مختلف - از خرده وریزه های پارچه های مختلف ورنگارنگ بقچه ویا جامه ای دوختن - به هم دوختن چند جزء م
خبربافتواژهنامه آزادیکی از دهستان های شهرستان بافت از استان کرمان که اب وهوای خوش ومحل گردش مردم از استان های گوناگو ن است،ومحصول عمده ی آن گردو وانار است ،پارک ملی جاذبه ی گردشگری
النگارواژهنامه آزاد(alengar) النگاربه معنی معطل. مانند جمله آموکوجای سه ساعته النگارمون کردی؟ (اِلِنگار) لنگ یا معطل کسی یا چیزی شدن