وقت زوالواژهنامه آزاد1 - ( مصدر ) نیست شدن از بین رفتن برطرف شدن . 2 - متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب . 3 - ( اسم ) نقصان نقص
وقهواژهنامه آزادنوعی پرنده کوچک (بخش خفر، جهرم، استان فارس) وقّه؛ واحدی برای اندازه گیری، به مساحت تقریباً 4 انگشت.
مرغ نیم بسملواژهنامه آزادمرغ نیم کشته .در وقت کشتن و ذبح حیوانات باید نام خدا را یاد کرد و نیم بسمل حیوانی است که هنوز نام خدا ( بسم الله ) را به تمامی در ذبح او بر زبان نیاورده اند ، ی
موقعیت شناسیواژهنامه آزادبه معنای تشخیص وقت بیان بوقت چیزی را اجرا کردن بهترین کار را در بهترین موقع انجام دادن بهترین استفاده از وقت در رسیدن به هدف