وزوارواژهنامه آزادبه کسر واو، سکون زا، روستای تاریخی درمنطقه هزارجریب شهر بهشهر دردامنه کوههای البرز
وزاریاتواژهنامه آزادشکل درست آن والذاریات [ وَذْ ذا ] (از ع ، اِ مرکب ) است. در تداول، پریشانی، سختی، هرج و مرج، مصائب. (فرهنگ دهخدا). - والذاریات خواندن؛ در تداول، دلیل های بی معن
وزمدرواژهنامه آزادوزمدر روستای است از توابع شهرستان ازنا و اسم آن برگرفته از نوعی گیاه است که درآن حوالی می روید و ساکنین آن منطقه آن را وزم می گویند" وزمدر" به معنای دره ای که د
وزمواژهنامه آزادvozm نام درخت زبان گنجشک که چوبی سخت و محکم دارد و از آن دسته ی داس و تبر و بیل و کلنگ می سازند
وزنه سرواژهنامه آزادبه گویش مردم روستای وزنه سر ،وزن یعنی آبشار (وزن + سر) یعنی محلی که بالای آبشار قرار دارد.
وزمدرواژهنامه آزادوزمدر روستای است از توابع شهرستان ازنا و اسم آن برگرفته از نوعی گیاه است که درآن حوالی می روید و ساکنین آن منطقه آن را وزم می گویند" وزمدر" به معنای دره ای که د
وزنه سرواژهنامه آزادبه گویش مردم روستای وزنه سر ،وزن یعنی آبشار (وزن + سر) یعنی محلی که بالای آبشار قرار دارد.