ور ویمواژهنامه آزاد(لری شوهانی) وِر وِیم؛ خودخوری، با خود دردودل کردن، با خود از درد و مشکلات حرف زدن، به طوری که دیگران متوجه بشوند.
آلورواژهنامه آزاد(کردی؛ ترکمنی؛ ترکی آذربایجان و ترکیه) خریدوفروش. مرکب از آل به معنی خرید و ور به معنی فروش.
ورواژهنامه آزاد(با کسره و) کنار - جنب - بغل وَر، در زبان اوستایی پهلوی یعنی تن دادن به آزمایش با آتش Werrبا تشدید ر به معنای گیج وَر:(war) در گویش گنابادی یعنی طرف ، جهت ،
ور ویمواژهنامه آزاد(لری شوهانی) وِر وِیم؛ خودخوری، با خود دردودل کردن، با خود از درد و مشکلات حرف زدن، به طوری که دیگران متوجه بشوند.
ورگانواژهنامه آزادوَرگان ـ که از دو کلمه وَر و گان تشکیل شده وَر به معنی کنار و پهلو و گان به معنی محل،جایگاه. و این بخاطر نزدیکی و هم جواری این محل به رودخانه زاینده رود بوده که
آلورواژهنامه آزاد(کردی؛ ترکمنی؛ ترکی آذربایجان و ترکیه) خریدوفروش. مرکب از آل به معنی خرید و ور به معنی فروش.
ورشادیواژهنامه آزادانسان شاد، همراه با شادی، کنار شادی... واژه ای پارسی است که از ترکیب دو کلمۀ وَر+شادی تشکیل شده است. وَر به معنی کنار است. (محلی؛ پیشنهاد کاربران) کنار شادی، هم
گشینواژهنامه آزادگشین اسم کردی-دارای معانی متعدد از جمله قبراق و سرحال-روشنایی-شعله ور شدن و برافروخته شدن آتش