9 مدخل
ورزیده از خانواده ازیدهاک افسانه باستانی
کارکرده، چیره دست ورزیده.
آزمایش شده ، ورزیده ، تعلیم دیده ، خبره ، امتحان شده
کینه ورزیدن
دوست داشتن چیزی یا کسی، علاقه داشتن، عشق ورزیدن