وراویواژهنامه آزادنام بخشي از توابع شهرستان مهر (حدود 390 كليومتري شيراز واقع در جنوب استان فارس) وراوی برگرفته از "ور" به معنای نزدیک، کنار و "او" با حرف الف فتحه دار و حرف واو
ورزاکیواژهنامه آزادورزاکی نام برنجی است که بعداز درو، به طور خودرو ورز می آید و از کیفیت خوبی برخوردار است، چون از سم و کود شیمیایی در به ثمر رسیدن آن استفاده نمی شود و به طور طبی
ورزواژهنامه آزادوِرْز:(werz) در گویش گنابادی یعنی مشت و مال ، ماساژ ، با پا لَگَد کردن ، || آدم سریع را هم ورز گویند ، سریع
وراویواژهنامه آزادنام بخشي از توابع شهرستان مهر (حدود 390 كليومتري شيراز واقع در جنوب استان فارس) وراوی برگرفته از "ور" به معنای نزدیک، کنار و "او" با حرف الف فتحه دار و حرف واو
ورزاکیواژهنامه آزادورزاکی نام برنجی است که بعداز درو، به طور خودرو ورز می آید و از کیفیت خوبی برخوردار است، چون از سم و کود شیمیایی در به ثمر رسیدن آن استفاده نمی شود و به طور طبی
variable resistorواژهنامه آزادوَردویسِه، ویسِۀ وَردَندِه. به چَمِ (معنیِ) ویسِه ای (مقاومتی) که می وَردَد (تغییر می کند) یا «مقاومتِ متغیر».
مقاومت متغیرواژهنامه آزادوَردویسِه، ویسِۀ وَردَندِه. (زبانزدِ دانشی). به چَمِ (معنیِ) ویسِه ای (مقاومتی) که می وَردَد (تغییر می کند).
ورزواژهنامه آزادوِرْز:(werz) در گویش گنابادی یعنی مشت و مال ، ماساژ ، با پا لَگَد کردن ، || آدم سریع را هم ورز گویند ، سریع