ورواژهنامه آزاد(با کسره و) کنار - جنب - بغل وَر، در زبان اوستایی پهلوی یعنی تن دادن به آزمایش با آتش Werrبا تشدید ر به معنای گیج وَر:(war) در گویش گنابادی یعنی طرف ، جهت ،
ور ویمواژهنامه آزاد(لری شوهانی) وِر وِیم؛ خودخوری، با خود دردودل کردن، با خود از درد و مشکلات حرف زدن، به طوری که دیگران متوجه بشوند.
وردیدواژهنامه آزادتکه های زاید چربی در گوشت گوسفند که در طب قدیم اعتقاد داشتند اگر انسان بخورد در بدن انسان تکثیر خواهد شد
ور ویمواژهنامه آزاد(لری شوهانی) وِر وِیم؛ خودخوری، با خود دردودل کردن، با خود از درد و مشکلات حرف زدن، به طوری که دیگران متوجه بشوند.
وراویواژهنامه آزادنام بخشي از توابع شهرستان مهر (حدود 390 كليومتري شيراز واقع در جنوب استان فارس) وراوی برگرفته از "ور" به معنای نزدیک، کنار و "او" با حرف الف فتحه دار و حرف واو