وترواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) زه. کمان (قوس) پاره ای از پَرهون (دایره) است. زه خدی (خطی) است که دو سر کمان را به هم می پیونداند. تَرامون (قطر) درازترین زهِ
جنس و کالاواژهنامه آزادجنس و کالا- سوراخ کوچک-هراسناک وترسناک-دارای جنگ افزار-دارای کینه-درمانده-دلگشا-بخشوده شده که با (م)شروع می شود وچهر حرفی است
پتیرواژهنامه آزادپَتیر نام نان محلی بختیاری که دواسم دیگر بنام نان تیری درزبان فارسی ونان یخه در گویش قشقایی وترکی گفته می شودکه پتیر از دوکلمه (پ )که مخفف پس می باشدو(تیر) که ا
مثلث قائم الزاویهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) سِگوشِ راست، سِگوشِ راستگوشه. "در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمعِ مربع های دو ضلع عمود بر هم" به پارسی می شو
گندیسکلاواژهنامه آزادکندس . [ ک ُ دُ ] (اِ) بیخ گیاهی است . (آنندراج ). بیخ گیاهی که درون آن زرد و برونش سیاه و مقیی ٔ و مسهل و سفوف آن را چو به بینی کشند عطسه آورد. کلمه کلا (kala