4 مدخل
ورزیده از خانواده ازیدهاک افسانه باستانی
سبوسه.پوسته.شوره سر. وازده اجتماع.سفیدک زدن .باشوره پوشاندن.زدودن
کارکرده، چیره دست ورزیده.
آزمایش شده ، ورزیده ، تعلیم دیده ، خبره ، امتحان شده