وارشواژهنامه آزادبارش باران باران در زبان «گیلکی» به معنای «باران» است (مازنی؛ قایم شهر) باران. بارش باران
ورواژهنامه آزاد(با کسره و) کنار - جنب - بغل وَر، در زبان اوستایی پهلوی یعنی تن دادن به آزمایش با آتش Werrبا تشدید ر به معنای گیج وَر:(war) در گویش گنابادی یعنی طرف ، جهت ،
نائیجواژهنامه آزادناییج، واژه ایست که به مردم ساکن در روستای ناحیه از توابع بلده نور مازندران گفته می شود . این روستا از جاده چالوس از سه راهی پل زنگوله به مسافت حدود 75 کیلومتر
سلطوانهواژهنامه آزادمکان تاریخی واقع در کنار کوه، در دهستان اخند ازتوابع استان بوشهر، 20 کیلومتری شهرستان عسلویه که گویا قدمت آن به قبل از اسلام وزمان ساسانیان است از آثاری که از آ
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد