واج آراییواژهنامه آزادتکرار یک یا چند حرف صامت یا مصوت در شعر یا در نثر، مانند تکرار ف در مصرع نخست، و تکرار سین در مصرع دوم از این رباعی خیام: افسوس که بی فایده فرسوده شدیم/ وَز داس
واج واجواژهنامه آزادواج واج:(wajwaj) در گویش گنابادی یعنی بدون تصمیم ، ناچار ایستادن ، خیره خیره نگاه کردن ، بدون واکنش بودن
آوانگاردواژهنامه آزاددر زبان فرانسوی Avant به معنی پیش و garde در اصطلاح نظامی به معنی نگهبان و محافظ است و اصطلاح ( Avant gardeطلایهدار) به معنی جلودار و پیشلشکر است. معادل انگل
واج واجواژهنامه آزادواج واج:(wajwaj) در گویش گنابادی یعنی بدون تصمیم ، ناچار ایستادن ، خیره خیره نگاه کردن ، بدون واکنش بودن
هوروشواژهنامه آزاد"هور" در زبان فارسی به معنای خورشید و آفتاب است. وش هم پسوند مانند است و "هوروش" یعنی مثل خورشید. در زبان اوستا نیز از کلمه " اخشوروش" و "هورخشئتا" به معنای خدا
وا اسفاواژهنامه آزاداسفا به معنای اندوه است ."وا"در ابتدا کلمه افسوس مأخوذ از تاری که در نوحه و ماتم استفاده می شود و الف در انتهای واژه نیز برای ندبه و زاری و مویه آمده است. وااسف