مغیلانواژهنامه آزاددرختی خاردار.دراص ام غیلان بوده است نام درختی است خاردار و به عربی ان را ام مغیلان خوانند-درخت کیک...-درختچه خاردار که در بیابان ها می روید-درختچه ای که از ان ص
اردومنشواژهنامه آزاد[ اَ م َ ] (اِخ ) (به معنی راست منش ) اردومنش. پسر وَهوک َ پارسی. داریوش در کتیبه ٔ بیستون ستون چهارم بند هیجدهم، نام او را در ردیف اشخاصی یاد کند که با او همدس