هولواژهنامه آزاد(زبان کوچه، آرگوی جوانان) هَوَل؛ کسی که به طرز افراطی و زننده ای خواهان موضوع یا شخصی خاص است. مثلاً «هَوَلِ خارج» به کسی گویند که به شدت و به طرز نامتعارفی علا
هول و ولاواژهنامه آزادولا. [ وَ ](اِ، از اتباع ) هول و ولا؛ هول و دلهره . اضطراب . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
هوش تحصیلیواژهنامه آزادهوشي كه سنجش آن با نتايج تستهاي هوش در محيطهاي بسته و انتزاعي بدون وجود ساير متغيرهاي اثرگذار انجام مي پزيرد.
هول و ولاواژهنامه آزادولا. [ وَ ](اِ، از اتباع ) هول و ولا؛ هول و دلهره . اضطراب . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
هولواژهنامه آزاد(زبان کوچه، آرگوی جوانان) هَوَل؛ کسی که به طرز افراطی و زننده ای خواهان موضوع یا شخصی خاص است. مثلاً «هَوَلِ خارج» به کسی گویند که به شدت و به طرز نامتعارفی علا
دستک بالکواژهنامه آزاددِسْتِکْ باْلَکْ:(destekbalak) در گویش گنابادی یعنی هول شدن ، خوشحال شدن ، ابراز رضایت با حرکات دست و پا ، رقص ، دست و پا زدن
افرینهواژهنامه آزادafrina نامی لری از روستا و منطقه و آبشاری معروف است با همین نام در70کیلومتری جنوب خرم آباد بر سر راه قدیم خوزستان و رودچُول هُول هماننداین واژه اَفرَنگ ئت دراوس
تشرشرواژهنامه آزاد(مصدر عربی، ساخته شده از شرشر فارسی) صدای فرو ریختن آب و مانند آن. در بیت زیر به معنی صدای ادرار کردن به کار رفته است:بر گدا چون خشم می گیرد می زند انسان تشر/ ک