هولواژهنامه آزاد(زبان کوچه، آرگوی جوانان) هَوَل؛ کسی که به طرز افراطی و زننده ای خواهان موضوع یا شخصی خاص است. مثلاً «هَوَلِ خارج» به کسی گویند که به شدت و به طرز نامتعارفی علا
هول و ولاواژهنامه آزادولا. [ وَ ](اِ، از اتباع ) هول و ولا؛ هول و دلهره . اضطراب . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
هول و ولاواژهنامه آزادولا. [ وَ ](اِ، از اتباع ) هول و ولا؛ هول و دلهره . اضطراب . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
هولایتیواژهنامه آزادبه معنی "یهویی" یا "یکدفه ای هست. به این جمله دقت کنید: داشتیم میرفتیم جایی عید دیدنی که "هولایتی" مهمان آمد و نتونستیم بریم. هولایتی به معنی یهویی است.
هلاکو خان مغولواژهنامه آزادهلاکو یا هولائو معروف به هلاکو خان یکی از چهار پسر تولی خان و نوهٔ چنگیزخان بود. مادر و نیز همسرش هر دو عیسوی مذهب بودند. مادرش زنی عیسوی مذهب موسوم به سرقویتی
دستک بالکواژهنامه آزاددِسْتِکْ باْلَکْ:(destekbalak) در گویش گنابادی یعنی هول شدن ، خوشحال شدن ، ابراز رضایت با حرکات دست و پا ، رقص ، دست و پا زدن