هنواژهنامه آزادهُنْ:(hon) در گویش گنابادی یعنی اشاره کردن ، با ایماء و اشاره نشان دادن || هِنْ:(hen) در گویش گنابادی یعنی هستند ، اینجا رو نگاه
هن گوواژهنامه آزادگیاهی وحشی بدبو دردشتهای در فصل بهار میروید باطبع گرم وبادشکن وضدانگل روده اهالی بخش طغرالجردشهرستان کوهبنان کرمان ازاین گیاهی برای کاستن دردمفاصل بهره میبرند ض
هنسواژهنامه آزادهنس به لری یعنی نفس و هنه و نیز انه و هناسه همه معنی نفس میدهند به فرانسه henir نفس ستور و دمیدن اسب از بینی أش است که همین کلمه را دارد در فارسی هم هن و هن به
پشتونواژهنامه آزادیکی از اقوام افغانستان که به زبان پشتو صحبت میکنند. تیره ای از آریایی ها که از آنها در شاهنامه و اوستا با نام های (Ava-jan) و همچنـین اپ - جـن (Apa-jan) و در سـ
هناسهواژهنامه آزادهن+ اسه - هن یعنی صاحب و اسه یعنی اسودگی یعنی صاحب اسودگی ودر اصل به معنای نفس کشیدن است
هنواژهنامه آزادهُنْ:(hon) در گویش گنابادی یعنی اشاره کردن ، با ایماء و اشاره نشان دادن || هِنْ:(hen) در گویش گنابادی یعنی هستند ، اینجا رو نگاه
گوکانواژهنامه آزادواژه گوکان به یکی از بزرگترین دهستانهای خفر گویند که به طور دقیق شامل روستاهای:باغکبیر-باروس -زرفلات-راهکان-مورچگی-قلعه وقالینی -خافتر-گریزان-لردخزان- کفه- اباد