هند آبادواژهنامه آزادآباد شده توسط هندیان، نام روستایی در 17 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی،جزء شهرستان رشتخوار و در 45 کیلومتری غرب این شهرستان،و در زم
طوطیان هندواژهنامه آزاددر شعر حافظ، کنایه از شاعران وسخنوران مقلد هندی: شکرشکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله می رود. (در مصراع دوم، «قندپارسی« یعنی غزلیات
هنسواژهنامه آزادهنس به لری یعنی نفس و هنه و نیز انه و هناسه همه معنی نفس میدهند به فرانسه henir نفس ستور و دمیدن اسب از بینی أش است که همین کلمه را دارد در فارسی هم هن و هن به
ثواشهواژهنامه آزاد(پارسی کهن) جا و مکان، فضا، از ریشۀ اوستایی. به همین معنا، همتای توَشتری در متون ودایی. مشتق از ثوارتَهی هند و ایرانی به معنای « تْوَر/ ثْوَر » به معنی جا و فضا
امیدواژهنامه آزاد←در زبان پارسی باستان(پارسی هخامنشی و ماقبل آن):"هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" متشکل از "هو"(بمعنی خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت/
سهمسیواژهنامه آزادسهم به معنای ترس مانند سهم در سهمگین بعلاوه سی از واژه ی کهن هندی اروپایی ای است که معنای واژه می دهد و در واژه ی افسانه در واژه ی سخن و در say در انگلیسی یافت
آیریاواژهنامه آزادآیریا به معنی نجیب و با وفا اسم قومی بوده است که اولین بار به این سرزمین کوچ کردند و کلمه آریا، ارین ، آریان و ایران (آیریان) هم برگرفته از همین لغت است . بخشی
لیلاجواژهنامه آزادلیلاج نام تخته ای است که در زمان قدیم بر روی آن قمار می کردند و هر که را در این کار خبره بود می گفتند لیلاج است. امروزه برای نشان دادن حرفه ای بودن و خبره بودن