هناسهواژهنامه آزادهن+ اسه - هن یعنی صاحب و اسه یعنی اسودگی یعنی صاحب اسودگی ودر اصل به معنای نفس کشیدن است
نقطهواژهنامه آزادپنده (پِندِه). آن با point در زبانهای اروپایی همریشه است. برای نمونه، نقطه، خط و صفحه در هندسه به پارسی می شوند پنده، خد و رویه. بروید به دهخدا - پنده
نقشمایهواژهنامه آزاداشکال و نقشهای ساده شده که به صورت هندسی در هنرهای تجسمی و صنایع دستی مورد استفاده قرار میگیرد. این واژه در هنرهای تجسمی معادل واژهی انگلیسی Motif میباشد.
برخالواژهنامه آزادبَرخال. (علوم ریاضی) ساختاری هندسی متشکل از اجزایی که با بزرگ کردن هر جزء به نسبت معین، همان ساختار اولیه به دست آید. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «fractal»
سازگرواژهنامه آزادمهندس - واژه (مهندس) با روش دستور زبان عربی از واژه (هندسه) که واژه ای پارسی است ساخته شده است و واژه هندسه نیز دگرش یافته واژه (اندازه) است، اندازه ← هنداسه ←
گراگامواژهنامه آزاد(گِراگام)(بااعراب کسره گ):پیماییش حساب شده، پیمودن هندسی، پیمودن مسیر به صورت زیگزاگ و زاویه دار، پیمودن دارای گِرا و نشانه مختصاتی)