هنواژهنامه آزادهُنْ:(hon) در گویش گنابادی یعنی اشاره کردن ، با ایماء و اشاره نشان دادن || هِنْ:(hen) در گویش گنابادی یعنی هستند ، اینجا رو نگاه
هن گوواژهنامه آزادگیاهی وحشی بدبو دردشتهای در فصل بهار میروید باطبع گرم وبادشکن وضدانگل روده اهالی بخش طغرالجردشهرستان کوهبنان کرمان ازاین گیاهی برای کاستن دردمفاصل بهره میبرند ض
هنبونهواژهنامه آزادهمان انبان و انبانه است که در لفظ عامیانه هنبونه می‌گویند. در این ضرب‌المثل آمده:موشه به هنبونه کاری نداره، هنبونه میره سراغ موشه
هناسهواژهنامه آزادهن+ اسه - هن یعنی صاحب و اسه یعنی اسودگی یعنی صاحب اسودگی ودر اصل به معنای نفس کشیدن است
هنسواژهنامه آزادهنس به لری یعنی نفس و هنه و نیز انه و هناسه همه معنی نفس میدهند به فرانسه henir نفس ستور و دمیدن اسب از بینی أش است که همین کلمه را دارد در فارسی هم هن و هن به
نماشمواژهنامه آزادهنگام غروب،نزدیک شام ابتدای شب. (خراسان جنوبی) نِماشُم یا نَماشُم؛ وقت نماز شام یا نماز مغرب، ابتدای شب.
کولاژواژهنامه آزادهنر ترکیب رنگها چسبانه‌کاری[۱] یا کلاژ (به فرانسوی:Collage) روشی در تولید آثار تجسمی است که در آن مصالح و مواد مختلف (چون کاغذهای رنگی، مقوا، پارچه، ریسمان، بر