همنویسیواژهنامه آزادبا هم نوشتن یک مقاله،کتاب و یا هر نوشته دیگری که در قالب سخنرانی و یا چاپ در اختیار دیگران قرار گیرد.
سینوپتیکواژهنامه آزادهمدید، هم نظر، هم نوا. در اصطلاح ایستگاه های اصلی هواشناسی وابسته به سازمان هواشناسی را گویند. در این ایستگاه ها آمار دما، بارندگی، نم نسبی، باد، تبخیر و سایر م
ورمزیارواژهنامه آزاداهورامزدایار - اورمزدیار - ورمزیار در زبان لری ، به عنوان یکی دیگر از زبان های ایرانی، شاهد صورت اصیل «اهوره مزدا»ی باستانی هستیم:«هرمز» و «ورمز». صورت نخستین،
آرشامواژهنامه آزادیکی از نوادگان کوروش که (ارشام هم گویند) نامی کهن و ایرانی - پدر گرشاسپ دودمان همخامنشی و برادر بردیا که پس از کشته شدن او ،فرماندهی فتح مصر را برعهده گرفت آرشا
هریشوواژهنامه آزادگیاهی در نواحی دشت ودامنه کوهها میروید وشکی مثل بوته گل نرگس دارد مردم بخش طغرالجردکوهبنان کرمان از سبزه آن آش واز گلش هم فرنی واملت تهیه میکنند