همینطوریواژهنامه آزاد[قید] ۱.بی قصد و هدف یا تأمّل.دل بخواه:«این آهنگ/رشته/مؤسّسه رو همینطوری انتخاب کردم»«همینطوری انتخاب رشته کردم»«اومدم همینطوری حرف دلم رو بنویسم»«آدمهایی که در
همینطوریواژهنامه آزاد[قید] ۱.بی قصد و هدف یا تأمّل.دل بخواه:«این آهنگ/رشته/مؤسّسه رو همینطوری انتخاب کردم»«همینطوری انتخاب رشته کردم»«اومدم همینطوری حرف دلم رو بنویسم»«آدمهایی که در
ولقانواژهنامه آزادوولکان یا وُلکان (به لاتین:وولکانوس)، با نام مستعار مولسیبر، رب النوع آتش و فلزکاری، در اساطیر روم محسوب می شد. وی خدای سودمندی های آتش و همینطور خدای ممانعت کن
لاهوواژهنامه آزادلاهو یعنی اوکسی است که نیست کسی اورا منظورازخداوند باری تعالاست همانطور که صفاتی مثل جلال کریم رحیم رحمان احمد محمودوغیره.....بکارمی رود
چمستانواژهنامه آزادبه فتح چ و کسره م احتمالا به معنی محلی است که در آن گیاه آبی چم روی سطح آب را مانند ابریشم پوشانده باشد . همین طور نام منطقه ای است در شهرستان نور در استان مازن