هرواژهنامه آزادهُرْ:(hor) در گویش گنابادی یعنی صدای اِشتِعال و بلند شدن آتش. || هِرْ:(her) در گویش گنابادی یعنی مسخره کردن و مسخره بازی (معمولا بصورت مرکب با واژه کِر بصورت هِ
هر کی هر کیواژهنامه آزاد[ ص.، اِ ] (هر+کی+هر+کی) اوضاع بی قانون را می گویند. بی حساب و کتاب. آشفته بازار. شیر تو شیر «مملکت هر کی هر کی» « مگر مملکت هرکی هرکی است؟!» «هر چی هر چی و هر
لیلاجواژهنامه آزادلیلاج نام تخته ای است که در زمان قدیم بر روی آن قمار می کردند و هر که را در این کار خبره بود می گفتند لیلاج است. امروزه برای نشان دادن حرفه ای بودن و خبره بودن
داد از خویشتن دادنواژهنامه آزادداد از خویشتن دادن؛ کاری را به طور کامل انجام دادن. مثال: «و اندر همه کاری داد از خویشتن بده که هر که داد از خویشتن بدهد از داور مستغنی باشد.» (قابوس نامه)؛ داد
عملوندواژهنامه آزادهر عبارت که بین دو عملگر قرار بگیرد و یا بعد از یک عملگر بیاید، یک عملوند محسوب می گردد.
ماس ماسکواژهنامه آزادهر چیزی که اسمش را ندانیم. ماسماسک همان Moscow made است که آذری ها نیز به آن مازگامت گویند. وسایل ساخت مسکو، که ایرانیها اسمشان را نمی دانستند، موسکومید نامیده