هرواژهنامه آزادهُرْ:(hor) در گویش گنابادی یعنی صدای اِشتِعال و بلند شدن آتش. || هِرْ:(her) در گویش گنابادی یعنی مسخره کردن و مسخره بازی (معمولا بصورت مرکب با واژه کِر بصورت هِ
هر کی هر کیواژهنامه آزاد[ ص.، اِ ] (هر+کی+هر+کی) اوضاع بی قانون را می گویند. بی حساب و کتاب. آشفته بازار. شیر تو شیر «مملکت هر کی هر کی» « مگر مملکت هرکی هرکی است؟!» «هر چی هر چی و هر
هر کرواژهنامه آزادهِرُ کِرْ:(heroker) در گویش گنابادی یعنی مسخره کردن و مسخره بازی درآوردن و ریشخند همراه با خنده
هر کی هر کیواژهنامه آزاد[ ص.، اِ ] (هر+کی+هر+کی) اوضاع بی قانون را می گویند. بی حساب و کتاب. آشفته بازار. شیر تو شیر «مملکت هر کی هر کی» « مگر مملکت هرکی هرکی است؟!» «هر چی هر چی و هر
بیتواژهنامه آزادهر عبارتی در نثر که مشتمل بر پنجاه کلمه باشد، مقدار یک متن مشتمل بر پنجاه کلمه، در مقابل بیت شعر که مشتمل بر دو مصراع باشد. در قدیم اکثر مؤرخین و تذکره نویسان ب
ولمیدنواژهنامه آزادهر چند استاد بهار والمیدن را به کار برده است به معنی استراحت کردن ولی من معتقدم که در لری به شکم لم می گوییم مثلا لمو یعنی شکمو و نیز گوش دراز و شل را وال می گو