خلّخی نژادواژهنامه آزادمنسوب به خلّخ شهری در ترکستان که در ادبیات فارسی به داشتن مشک خوشبو و زیبارویان معروف بوده است.
اوژدلواژهنامه آزادشجاع. شیردل. دلاور. اژدهادل. از خاندان های کهن و نژاده ی ایرانی که در زمان ساسانیان از سپاهیان بوده اند . ( تلفظ = اُژْدِلْ ) ( تلفظ = اُژْدِلْ )
میر بهادریواژهنامه آزادمیر. (از ع ، اِ) مخفف امیر. (غیاث). امیر و پادشاه و سلطان. (ناظم الاطباء). نژاده . (زمخشری ). مخفف امیر، و میره مخفف امیره ... و از خصایص این لفظ است که به قطع