نویانواژهنامه آزاد[نوی /novi/= نو بودن، تازگی، (در قدیم) (به مجاز) شادابی، تر و تازگی + ان (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به نوی، مربوط به نوی 2- (به مجاز) شاداب و تر و تازه
نوسانواژهنامه آزادبه پارسی می شود "نوش" که چون "جهش" خوانده می شود. "نوسان کردن" به پارسی می شود "نویدن" که چون "دویدن" خوانده و گردانده می شود. "به نوسان درآوردن" به پارسی می شو
نوسانواژهنامه آزادبه پارسی می شود "نوش" که چون "جهش" خوانده می شود. "نوسان کردن" به پارسی می شود "نویدن" که چون "دویدن" خوانده و گردانده می شود. "به نوسان درآوردن" به پارسی می شو
oscillateواژهنامه آزادنویدن، نواندن. "نوسان کردن" به پارسی می شود "نویدن" که چون "دویدن" خوانده و گردانده می شود. "به نوسان درآوردن" به پارسی می شود "نواندن".