نوستالژیواژهنامه آزادبرانگیختگی حسرت آلود خاطرات گذشته. (Nostalgia)؛ انگیزش دریغ آلود خاطرات؛ به طور خلاصه، احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت های گذشته. معنی دیگر نوس
نوستالوژیواژهنامه آزادنوستالژی (Nostalgia)، خاطره انگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را می توان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت های گذشته، تعریف کرد. معنی
نوسانواژهنامه آزادبه پارسی می شود "نوش" که چون "جهش" خوانده می شود. "نوسان کردن" به پارسی می شود "نویدن" که چون "دویدن" خوانده و گردانده می شود. "به نوسان درآوردن" به پارسی می شو
نشستنیواژهنامه آزادصندلی. صفت از مصدر نشستن. چیزی که می توان رویش نشست؛ مانند خوردنی، چیزی که می توان خورد؛ نوشیدنی، چیزی که می توان نوشید.
نوستالژیواژهنامه آزادبرانگیختگی حسرت آلود خاطرات گذشته. (Nostalgia)؛ انگیزش دریغ آلود خاطرات؛ به طور خلاصه، احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت های گذشته. معنی دیگر نوس
نوستالوژیواژهنامه آزادنوستالژی (Nostalgia)، خاطره انگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را می توان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت های گذشته، تعریف کرد. معنی
نوسانواژهنامه آزادبه پارسی می شود "نوش" که چون "جهش" خوانده می شود. "نوسان کردن" به پارسی می شود "نویدن" که چون "دویدن" خوانده و گردانده می شود. "به نوسان درآوردن" به پارسی می شو
نشستنیواژهنامه آزادصندلی. صفت از مصدر نشستن. چیزی که می توان رویش نشست؛ مانند خوردنی، چیزی که می توان خورد؛ نوشیدنی، چیزی که می توان نوشید.