ناردنگواژهنامه آزاددر ایام قدیم به منظور طولانی کردن زمان استفاده از میوه ها، برخی مرکبات و میوه ها را سایه خشک می کردند و در انواع غذاها به عنوان چاشنی استفاده می کردند که هم اکن
اردومنشواژهنامه آزاد[ اَ م َ ] (اِخ ) (به معنی راست منش ) اردومنش. پسر وَهوک َ پارسی. داریوش در کتیبه ٔ بیستون ستون چهارم بند هیجدهم، نام او را در ردیف اشخاصی یاد کند که با او همدس
فضانوردواژهنامه آزادکیهان نورد، کسی که به بیرون از زمین رفته است، کسی که به دانش کیهان نوردی آگاهی دارد و می تواند کیهان پیما را براند، کسی که قدم به کرات دیگر گذاشته است.