بیراهه نوردیواژهنامه آزادسفر، حرکت و عبور از مناطق صعب العبور به شکلی که هیچگونه راه شناخته شده ای در آن محل نباشد با خودروهای چهار چرخ متحرک اسم فاعل:بیراهه نورد
ناردیسواژهنامه آزادهمانند انار - انار گون - همچون انار یک دیس از انار ( دیس نوعی ظرف است -مثال:دیس برنج ) ( انار:نوعی میوه ) 1) عربی) همچون آتش - شراره آتش 2) فارسی) انارگون - ب
ناردنگواژهنامه آزاددر ایام قدیم به منظور طولانی کردن زمان استفاده از میوه ها، برخی مرکبات و میوه ها را سایه خشک می کردند و در انواع غذاها به عنوان چاشنی استفاده می کردند که هم اکن
بیراهه نوردیواژهنامه آزادسفر، حرکت و عبور از مناطق صعب العبور به شکلی که هیچگونه راه شناخته شده ای در آن محل نباشد با خودروهای چهار چرخ متحرک اسم فاعل:بیراهه نورد
فضانوردواژهنامه آزادکیهان نورد، کسی که به بیرون از زمین رفته است، کسی که به دانش کیهان نوردی آگاهی دارد و می تواند کیهان پیما را براند، کسی که قدم به کرات دیگر گذاشته است.
weather anxietyواژهنامه آزاداضطراب هوای ناآرام این عبارت ممکن است در هوا نوردی یک اصطلاح باشد که آن را نمی دانم.
نغزنوردواژهنامه آزادصفت داستان و کتاب است یعنی خوب پیچیده شده زیرا طی به معنای پیچیده شدن طومار و کتاب بوده است و نوردیدن برابر پارسی تر آن است .نغزنورد را می توان به معنای نیک پیچ