نهستیواژهنامه آزادنبودن ، عدم حضور، غایب بودن، حاضر نشدن در کلاسِ درس یا گرد همآیی ها(نهستی داشتن= غایب بودن)
نهاتواژهنامه آزادتلفظ:نِهات ، نه هات ، (nahat) معنی:مفلوک ، بیچاره ، درمانده _ کسی که مرتکب کار اشتباهی شود ، دارای مشکل بیچاره شدن ، در مشکل گرفتار شدن
نهتانیواژهنامه آزادطایفۀ بزرگی که در استان های کرمان, بلوچستان, خراسان، گلستان و مازندران ایران زندگی می کنند.
نهستیواژهنامه آزادنبودن ، عدم حضور، غایب بودن، حاضر نشدن در کلاسِ درس یا گرد همآیی ها(نهستی داشتن= غایب بودن)
نهاتواژهنامه آزادتلفظ:نِهات ، نه هات ، (nahat) معنی:مفلوک ، بیچاره ، درمانده _ کسی که مرتکب کار اشتباهی شود ، دارای مشکل بیچاره شدن ، در مشکل گرفتار شدن
بینواژهنامه آزادبِیَن یا بی یَن/biyan/ بگیر، بستان، بفرما؛ معادل:hear you are انگلیسی. (گاه به تنهایی عنوان پاسخ کوتاه در اعتراض بکار می رود، و گاه با «هان!» همراه می گردد.):بِ