زاویهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) گوشه. "رأس زاویه" به پارسی می شود "سر گوشه" یا "تارَک گوشه". "ضلع زاویه" به پارسی می شود "بَر گوشه". "نقاله" به پارسی می شود
عنر عنرواژهنامه آزادکنایه از پیمودن یک مسافت نالازم یا یک پیمایش بی نتیجه این کلمه به صورت قید برای فعل های "رفتن" یا "آمدن" به کار می رود مثال 1:عنرعنر تا میوه فروشی رفتم ولی بسته
مستحق للغیرواژهنامه آزادهرگاه مالی مورد معامله، در یکی از عقود معلوم گردد که آن مال متعلق به ناقل نبوده، بلکه مال شخص ثالث بوده، می گویند:آن مال مستحق للغیر درآمده است، یعنی متعلق حق غ