نشستنیواژهنامه آزادصندلی. صفت از مصدر نشستن. چیزی که می توان رویش نشست؛ مانند خوردنی، چیزی که می توان خورد؛ نوشیدنی، چیزی که می توان نوشید.
سپرلوسواژهنامه آزادسپرلوس:خانه سلاطین , پادشاهان / محل نشستن بزرگان / قصر معادل اسپرلوس، خانه بزرگان، قصر، خانه سلاطین
گعدهواژهنامه آزادگعده در اصل قعده و واژه ای عربی است که به معنای نشستن، دوره گرفتن و دور هم نشستن است. در فرهنگ عربی به دور هم نشستن و گپ زدن، قعده، می گویند. این واژه در فارسی