نسبیواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) بازانی. از پیشوند "باز" و "آنیدَن" از زبان پهلوی به چَمِ (معنی) "آوردن". وارونِ اَبَست (مطلق) است. "اکثریت نسبی آرا" به پارسی
ژئوماتیکواژهنامه آزادعلم ، هنر و فن آوری تعیین موقعیت نسبی نقاط بر روی سطح زمین ، بالا و پایین سطح زمین و در به مفهوم کلی تر ژئوماتیک (نقشه برداری ) در برگیرنده تمامی روش های اندازه
کارماواژهنامه آزادمفهوم کارما:«هر چه بکاری همان بدرَوی». در هندوئیسم و بودیسم مفهوم کارما (به سانسکریت:कर्म) به معنی زیستکار یا عملکرد فرد در زندگی است و این عملکردها ذاتاً و به
راشینواژهنامه آزاد(راش = نوعي درخت در جنگلهاي ايران + ين (پسوند نسبت)) 1- (به مجاز) سر سبز و خرّم و با طراوت 2- راشين در برخي منابع راه آبي يا جويباري كه از سبزه زار ميگذرد معن
کج دار و مریزواژهنامه آزادشیوه درست نوشتار:" کژ دار و مریز" کژ: معنای اریب، خمیده، مایل مریز(م+ریز): ریز به معنای ریختن، نریز در مراسم عیش و نوش فرد ریاکار که تمایل به نوشیدن ندارد از
درعواژهنامه آزادمطابق نقل تاریخ نویسان دختران عرب وقتی به سنّ بلوغ می رسیدند به دارالندوه، که توسط قصی بن کلاب ساخته شده بود، می رفتند و در آن جا پارچه ای که با خود برده بودند