نربهواژهنامه آزاددر شهر بیدگل بر کمال سکونتگاههایشان دقت کامل داشته و میهمانان و رهگذران و خستگان و از سفر ماندگان و دراویش و....را از یاد نبرده و در سازماندهی عناصر شهری- روستا
اجنگلواژهنامه آزادبه فتح یک - در گویشهای محلی همدانی به نرده های نامرغوب ساخته شده از چوب و تیر و تخته می گفته اند و معمولا برای آغل بندی گاو و گوسفند مورد استفاده داشته است
بازدادنواژهنامه آزادسد کردن، مانع شدن، گرفتن توان باز دادن ره نره دیو/ ولی باز نتوان گرفتن به ریو؛ سعدی (بوستان)
در کردنواژهنامه آزاددُر کردن یک فعل مرکب لری است و به معنای پایین فرستادن جسمی از یک سطح به سطحی با ارتفاع کمتر است در حالی شخصی که جسم را به پایین میفرستد نهایت سعی خود را در کنت
فهالنجواژهنامه آزادنام روستایی است در بیست کیلومتری شهرستان طبس که آب ان از غنات بوده و هست قبلا نام این روستا فهاننج بوده مخفف (فهم ناجهون ) به معنای نجات یافتگان که اهالی این رو
نرگدواژهنامه آزاد(عامیانه؛ عشایر فارس و بوشهر) بزرگ، دُرُشت، گُنده؛ احتمالا مخفف دو کلمۀ نره (نر و مذکر؛ درشت هیکل و نتراشیده) و گدول (الاغ) است. بعضی اوقات این ترکیب بصورت «نره