نمک نداردواژهنامه آزاداگر این هدیه یا خدمت را از من قبول کنی، نمک ندارد یا نمک گیر نمی شوی، یعنی دینی به گردنت نیست و مجبور نیستی آن را پس بدهی. چون در فرهنگ ایرانی، نان و نمک همدیگر
بنهادنواژهنامه آزادقرار دادن، پَهن کَردَن، گُستردَن او ندا کرده که خوان بنهاده ام نایب حقم خلیفه زاده ام مثنوی- دفتر اول- مولوی
وحیواژهنامه آزادندای الهی، آوای آسمانی، سخنی که خداوند با پیامبران می گوید، ندای سماوی، آوای خداوندی، سخن خدا. (پهلوی) وَخش.
بی مسئولیتواژهنامه آزادانجام ندادن یا درست انجام ندادن کارها از سوی فرد برای انجام مطلوب همۀ فعالیت هایی که بر عهدۀ او گذاشته شده است،