نبوتواژهنامه آزاددوری و اعراض کردن؛ مثال:«اگر نبوتی و نفرتی بینم جهد کنم تا آن را دریابم» (تاریخ بیهقی). (در دهخدا، این مثال _به اشتباه_ از کلیله و دمنه نقل شده است.)
نهستیواژهنامه آزادنبودن ، عدم حضور، غایب بودن، حاضر نشدن در کلاسِ درس یا گرد همآیی ها(نهستی داشتن= غایب بودن)
نبوتواژهنامه آزاددوری و اعراض کردن؛ مثال:«اگر نبوتی و نفرتی بینم جهد کنم تا آن را دریابم» (تاریخ بیهقی). (در دهخدا، این مثال _به اشتباه_ از کلیله و دمنه نقل شده است.)
قوه قاهرهواژهنامه آزادآنچه قابل پیش بینی نبوده و قابل اجتناب نیز نباشد و متعهد را در حالت عدم قدرت بر اجرای تعهد خویش قرار دهد، یا موجب معافیت کسی شود که، به علت عدم توانایی، خسارتی