برنمی تابدواژهنامه آزادبرنمی تابد. الف. (شخص سوم مفرد از مصدر «برنتافتن» که نفی مصدر «برتافتن» یا «برتابیدن» است) تحمل نمی کند، تاب نمی آورد، نمی پذیرد. مثال: ناوک غمزه بر دل سعدی مزن
دجکواژهنامه آزاددَجُک به معنی جوجه تیغی . شعر محلی (بندرعباس) در این باره: دَجُک اَجَکِت، مِه ناجَکُم معنی دجک:جوجه تیغی؛ اجکت:می پره مه:من؛ ناجکم:نمی پرم