10 مدخل
ناجور،بد
شهروا.
ناک سنگ.
نابخرد
بدون ناخاصی ، بدون کلک
جدا کردن خالص و ناخالص از هم
گَلُوْ؛ کسی که عقلش درست کار نمی کند، یعنی نابخرد.
نحس ، بداختر. ناخجسته ، نافرجام