میمسیسواژهنامه آزادیونانیان هنر را میمسیس mimesis می نامیدند که به معنای حکایت گری و به اصطلاح رایج ولی مذموم ، تقلید بود .
میمهواژهنامه آزادنام شهری است در100 کیلومتری شمال اصفهان - با حدود 8000 جمعیت- علت نامگذاری:چون درگذشته دارای شراب معروفی بوده است. می مه- می ماه - یعنی بهترین شراب
میماقواژهنامه آزاد(لری شوهانی) مات و مبهوت (مجسمه). به حالتی گفته می شود که فرد بدون هیچ تحرک جسمانی، مانند مجسمه خشکش بزند و به نقطه ای خیره بماند.
میمسیسواژهنامه آزادیونانیان هنر را میمسیس mimesis می نامیدند که به معنای حکایت گری و به اصطلاح رایج ولی مذموم ، تقلید بود .
پورواژهنامه آزاد(میمه ای) پور pör، پسر. حرف «و» غلیظ تر و به صورت ö تلفظ می شود. (میمه ای) پور pör، پسر. حرف «و» غلیظ تر و به صورت ö تلفظ می شود.
دسپلنه دسپلنهواژهنامه آزاد(میمه ای) دَسْپِلْنَه دَسْپِلْنَه یا دَسْپِلْنَه دَسْپِلْنَه کردن؛ دَسْ-پِلْ-نَه-دَسْ-پِلْ-نَه شش بخش است، به معنای دنبال چیزی گشتن؛ دنبال شیئی گشتن در تاریکی؛