مانیاواژهنامه آزادبرخی آن را از ریشۀ «مان» دانسته اند که در پهلوی، به معنی خانه، منزل، سکنی گزیدن است. بی همتا
نیمروزواژهنامه آزادنیمروز در این بیت از گنجوی: نیم شبی کان ملک نیمروز کرد روان مشعل گیتی فروز مجاز به علاقۀ جزئه است از عالم هستی... و به همین مناسبت، خود واژۀ «نیم روز» در این ب
هات داگواژهنامه آزادیک قصاب آلمانی که سوسیس میفروخته یک جور سوسیس داشته به نام dachshund sausage که در زبان آلمانی dachshund اسم یک نوع سگ هست که پاهای کوتاه و تنه درازی دارد. در ه
مال بندواژهنامه آزاد(مکانیک) ابزاری مخصوص بستن تریلر و کاروان به پشت خودروی کِشنده و جابجایی آن، که شامل یک یا دو تیرک افقی، و مجهز به بست، قلاب (hook)، زنجیر و توپی (ball) است. مع
پسارواژهنامه آزاد[پَ] 1- پس آورنده . صفت فاعلی از پس زدن:پس + آر ، مدافع . 2- در مکانیک سیالات و آیرودینامیک نیروی بازدارنده را گویندکه در برخی از کتب به پسا تخفیف یافته . معادل