مارواژهنامه آزادمادر - اصطلاح گیلکی مادر در لهجه ی دزفولی این کلمه مخفف شده ی مادر است همچنین به حیوان خزنده،مار،نیز گفته میشود.
مارالانواژهنامه آزادمحلی است در جنوب تبریز که قبلا در آنجا آهو زیاد بود و مردم آهو را گرفته و می فروختند.در زبان محلی آهو:یعنی مارال و امروزه این محل به مناسبت خرید و فروش آهو به م
روتینواژهنامه آزادکاری که به طور منظم یا به طور معمول و مکرر انجام می شود کاری که به طور معمول و مکرر انجام میشود
کیمیاواژهنامه آزادبه عقیدۀ قدما، کیمیا اکسیری است که می تواند مس را به طلا تبدیل کند. و البته، به این دلیل که هرگز این اکسیر یافت نشد، کیمیا را نایاب و دست نیافتنی نیز معنی کرده
دستان زندواژهنامه آزادبا توجه به اینکه زال در شاهنامه به چاره گری با فریب و حیله معروف است و در داستان رستم و اسفندیار نیز هنگام درماندگی رستم با فریب به سیمرغ و نیروی او متوسل می شو
مارواژهنامه آزادمادر - اصطلاح گیلکی مادر در لهجه ی دزفولی این کلمه مخفف شده ی مادر است همچنین به حیوان خزنده،مار،نیز گفته میشود.