مبتهلواژهنامه آزادبا تضرع و به اصرار چیزی را خواستن -از همه جا بریده و تنها به یک امید بودن و در این وضعیت چیزی را خواستن
مشتکی عنهواژهنامه آزادمتضاد شاکی؛ متهم کیفری که از او شکایت شده است، کسی که شکایت کیفری علیه او در دادسرا و سپس دادگاه مطرح می شود.
موریواژهنامه آزاد(مازندرانی) عزاداری و ماتم برای مرده. || در انگلیسی هم، معنی فعل مورن (mourn) مشابه معنای موری است.