مو نزدنواژهنامه آزاد[عا.] ذرّه ای عدم تشابه و اختلاف نداشتن. عینهو چیزی بودن. کپی چیزی بودن«"ایوان هو" هنرمندی است که نقاشی های او با واقعیت مو نمی زنند. [باشگاه خبرنگاران، ۱۶ مهر
پل درازواژهنامه آزادیا پل درازو؛ پل به معنی مو در لهجۀ محلی دشتستانی و حتی لری می دهد دراز هم یعنی بلند. پل درازو موجودی خیالی با موهایی بلند بوده که فقط زنی که موقع زایمانش بوده ب
تافتواژهنامه آزاداسپریی برای نگهداری از مو و حالت دادن به آن (گنابادی) تافْتَ؛ بافیدن، تاب دادن، پیچ دادن، پیچاندن.
زلفشهواژهنامه آزادزلفشه به زبان مازندرانی یعنی باران نم نم که به صورت ذرات ریز بر روی مو (زلف) می نشیند.